پرنسس نازم الساپرنسس نازم السا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

برای فرشته کوچولوی نازمون السا

نوید یک فرشته

1395/11/9 8:4
نویسنده : مامان سیما
111 بازدید
اشتراک گذاری

      سلام کوچولوی  دوست داشتنی مامانی،

لحظه ای که فهمیدم قراره مامان شم هیچ وقت از ذهن و دلم پاک نمیشه، شوکه شده بودم و اصلا باور نمی کردم صبح روز شنبه17 مرداد 95 بود؛ چه روزی بود اون روز، زن دایی شهره هم مهمونمون بودن، اونم اون موقع ماه های آخر بارداریش بود و فقط می خوابیدددددد، رفتم و بیدارش کردم، خیلی تعجب نکرد ولی کلی صحبت کردیم که وای چیکار کنم و چی میشه و .... بعدش به بابایی زنگ زدم بماند که بهشون چی گفتم ... کلی خوشحال شدن و قرار شد وقتی از سرکار اومد بریم آزمایش، زن داداش این خبر رو به بابابزرگی که ایشونم خونمون بودن داد و گفتم بابا قراره دو تا نوه داشته باشین؛ بابابزرگی گفت یعنی چی؟ ... بعد که متوجه شدن منو بغل کردن و بوسیدن، خیلی خوشحال شده بودن و همش میخندیدن، آخه مدتها بود هم مامان بزرگی و هم بابا بزرگی تو آرزوی نوه داشتن بودن و الان خدا جون دو تا نوه ناز نصیبشون کرده بود، راستی بابابزرگی 50 تومن هم به زن دایی کادو دادن واسه دادن این خبر خوش، بابایی هم اومدنی یه جعبه شیرینی خریده بودن و از خوشحالی حتی چشاشون هم میخندید. بعد از رسیدن بابایی رفتیم آزمایش و وقتی فهمیدیم نتیجه مثبته خیالمون راحت شد و به بابا بزرگی و دایی و زن دایی رفتیم پارک و کلی بلال خوردیم ...
راستی گلم اولین فکری که بعد از فهمیدن قضیه به ذهنم اومد، این بود که چه ماهی به دنیا میای، آخه واسه من خیلییییی مهم بود ماه تولد دردونم،خودم ماه های فروردین و خرداد و مرداد و آبان و آذر رو دوست داشتم، وقتی فهمیدم قراره فروردین قدم رو چشمای مامان و بابایی بذاری خیلی خوشحال شدم ماهی بود که دوست داشتم و از همه مهم تر نیمه اولی میشدی، و در وهله بعدی کلی خودم فکر و خیال میکردم که جنسیتت شما قراره چی بشه، من خودم عاشق دختر بودم با خودم میگفتم یعنی میشه ....

و این انتظار شیرین با همه سورپرایزایی که برای من داشت شروع شد ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)