پرنسس نازم الساپرنسس نازم السا، تا این لحظه: 8 سال و 29 روز سن داره

برای فرشته کوچولوی نازمون السا

نفسم روزت مبارک

      سلام دختر ناز مامانی، خوشگل خانم، مامانی و بابایی به مناسبت روز دختر تصمیم گرفتن که برای فرشته نازشون یه ماشین شارژی به عنوان هدیه پیشکش کنن، در نتیجه مامانی از یه پیج که تو اینستا پیدا کرده بود یه مدل شیک و ناز و مامانی درست مثله خودت سفارش داد و قرار شد یک روز قبل از روز دختر یعنی 2شنبه به دستمون برسه که خوشبختانه همینطور هم شد. 3شنبه شب هم بابا جون زحمت کشیدن و یه کیک خوشمزه خریدن و به همراه دوستامون یعنی عمو وحید و خاله آیدا، عمو امین و خاله فرناز و عمو امیر و خاله شادی راهی پارک شدیم که هم شما اونجا ماشین سواری کنین و هم جشن کوچیکمونو اونجا بگیریم ... همونجا بدو ورود یه خانم کوچولوی ناز به اسم تارا که 3 ساله...
4 مرداد 1396

دخترم ...

     ... دخترم ای جانم ... دخترم شیرین تر از شهد عسل دخترم صد شعر نو یکصد غزل      دخترم زیباترین رنگین کمان      آفتاب روشن این آسمان           دخترم یک عالمه مهر و وفا           گرترین پیمانه جود و سخا                دخترم گلدان گلهای بهار                دانه ی یاقوت زیبای بهار                     دخترم بر درد بی درمان شفا               &nbs...
2 مرداد 1396

حنابندون دختر عمه فاطمه

      سلام عروسک مامانی، هفته پیش 4شنبه 21 تیر حنابندون آبجی فاطمه بود، به صرف میوه و شیرینی و شام و مهمتر از همه رقص ، ساعت 8 مراسم شروع میشد تا ... البته طبق معمول ما دیرتر رسیدیم، شما همخون اول کاری یکم بدقلقی کردی و منم شما رو سپردم دست بابایی تا وقت شام، بعد شام که انگاری کل انرژی گرفته باشی همش وسط بودی و واسه خودت خیلی ناز میرقصیدی، البته چون وسط شلوغ بود یه چن باری رقصنده های عزیز خوردن بهت و گریه شما رو در آوردن و کم کم بی حوصله شدی تا اینکه وقت خوابت شد و خوابوندمتون و خودم هم از اون جایی که قر تو کمر فراوون بود و اون شب هم پارتنر رقصم زن عمو حمیده بود بنده خدا رو ول نمیکردم و مجبورش میکردم پا به پای من برقص...
27 تير 1396

تولد بابایی

      سلام عزیز مامانی، خیلی وقته به وبلاگت سر نزدیم و خیلی از اتفاقایی رو که افتاده رو ثبت نکردیم، یکی از مهمترین روزایی که گذشت تولد عشق  منو بابا جون شما (7 خرداد) بود. اون دوران دائی جون مرتضی هم خونه ما بود و باهاش خیلی خوش گذشت بهمون، این آقا داداش ما با اینکه از هممون کوچیکتره ولی خیلی خیلی  فهمیده و سنگ صبوره و اون مدت کلی باهاش درد و دل کردم و ... روز تولد بابایی هم چون من با وجود شما نمیتونستم خرید تولد و کیک و ... رو انجام بدم، دایی جون زحمتشو تقبل کرد و کادو هم یه پیراهن خوشگل به سلیقه خودش برای بابایی خرید. امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگیم شانه های تو در خاک ...
4 تير 1396

جشن تولد یک سالگی پرنسس السای ناز

                       سلام پرنسس دوست داشتنی من، الان نوبتی هم که باشه، نوبت توصیفات تدارکات تولدتونه ... همونطور که گفتم من قبل از عید و بعد از عید فقط دنبال کارای تولدتون بودم دوست داشتم تا جائی که میتونم یه تولد خوب براتون بگیرم، تو فکر لباس ست برای خودمون بودم و البته متناسب با تم تولد که فروزن بود بعد کلی گشتن و خرید و بدقولی از بعضی فروشنده ها بالاخره یه پیج دوخت لباس ست تو تبریز پیدا کردم و لباسشو خیلی پسندیدم و سفارش کار رو به ایشون دادم و خیالم از بابت لباس راحت شد، بادکنک و ریسه ها و استند عکس و استند عدد 1 رو هم از قبل سفارششو داده بودم و کیک رو هم یه خانمی...
6 ارديبهشت 1396

جشن دندونی عروسک نازمون السا

      سلام عمر مامانی، و اما بالاخره روز جمعه 95/12/13 ساعت 3 بعد از ظهر و شروع جشن دندونی ... مامانی با وجود اینکه اعل خونه داری و درست کردن کیک و دسر و ... نبوده ولی تمام تلاششو به کار برد تا یه جشن خوب و به یاد موندنی داشته باشین عسلممممم... اینم عکسای جشن دندونی فرشته کوچولوی نازمون السا ... مبارکتون باشه خوشگلممممممم ... "کیک دندوتی السا جون"   "اسپرینگ رول" "آش دندونی" "کاسترد و زله " "ژله خرده شیشه با بستنی وانیلی" ...
14 اسفند 1395

جشن 0 سالگی

      سلام فرشته نازم؛ دختر عزیزم 5 روز بعد از تولدت پدربزرگ مهربونت از دنیا رفت، تو اون همه شادی این اتفاق غم بزرگی به دلمون نشوند. ما اون موقع تهران بودیم وقتی این خبر رو شنیدیم بابایی با پدر جون همون شب برگشتن اهر و ما هم بعد از یه هفته که بابایی اومد دنبالمون برگشتیم خونه، اون موقع همه هم غصه دار بودن و هم از دیدن شما خوشحال ... این شد که تولد شما رو هم یک هفته بعد از مراسم چهل پدربزرگی که 7 خرداد بود گرفتیم و این عکسای اون موقع است که شما تقریبا 2 ماهه بودی. ...
10 بهمن 1395
1