پرنسس نازم الساپرنسس نازم السا، تا این لحظه: 8 سال و 20 روز سن داره

برای فرشته کوچولوی نازمون السا

بیا ...

      سلام قناری مامانی، وای خوشگلم دیشب بابابزرگی که همش به شما میگفت بیا السا، بیا السا، یهو شنیدیم که شما هم میگی بیا، بیا، انقد ذوق کردم که نگو خیلی شیرین بیا میگفتی، به نوعی این بیا اولین واژه غیر معمول بین کوچولوها بود، یه جورای خاصی شیرین بود برام ... البته قبل از این جیز و آب و ... رو میگفتی ولی بازم میگم بیا مستقل ترین واژه ای بود که ازت شنیدم و فک کنم کم کم انتظارم واسه حرف زدنتون شروع شده ملوسکم ... پس میشه امشب رو یه شب خاص دونست ... عزیزم اولین گام برای حرف زدن رو بهت تبریک میگم فرشته کوچولو ...
17 تير 1396

اولين نوشته با ربات تلگرامي ني ني وبلاگ

      سلام فرشته نازم امروز صبح که اومدم وبلاگتونو چک کنم متوجه شدم که یه تلگراف از مدیریت رسیده با این مضمون که از اونجایی که وبلاگ ما یکی از وبلاگ های فعال و برتر شناخته شده برای تست و ارزیابی ایده جدید نی نی وبلاگ که بهره گیری از (bot) ربات پیام رسان تلگرام هست، انتخاب شدیم تا با استفاده از این ربات پیشنهادات و نظراتمون رو برای بهبود عملکرد این ربات با مدیریت در میان بگذاریم. این شدکه مامانی این پست رو از طريق ربات تلگرامي ني ني وبلاگ ، الان که شما خوابي با ضمیمه یه عكس قشنگ ارسال میکنه تا ببينيم اين روش جديد چه جوريه نه؟؟؟؟!!! البته بعد از پست این مطلب با تلگرام متوجه شدم نیاز به یکم ویرایش داره تا استایل این پست ه...
21 ارديبهشت 1396

اولین قدم های یک فرشته

وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز ... و دویدن که آموختی، پرواز را ... راه رفتن بیاموز، زیرا راههایی که می روی جزئی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند . دویدن بیاموز، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر . و پرواز را یاد بگیر،  نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آنکه اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی ... ...
17 ارديبهشت 1396

اولین آب بازی دختر شیطون بلام

      سلام عزیز مامانی، امروز مامانی یهویی یادش افتاد که پارسال برای شما یه استخر بادی گرفته بودم و سریع آوردمش و همراه بابابزرگی بادش کردیم و بردم تو حموم و پر آبش کردم و آماده شد واسه یه آب بازی جانانه ... قربون اون خنده ها و شیطونی هات ...       ...
15 ارديبهشت 1396

اولین گردش مادر و دختری

      سلام فندق مامانی، چند وقتی هست که از صبح تا شب اکثرا بهونه گیری میکنید و انگاری از زمین و زمان شاکی هستی، البته بهتون حق میدما صبح تا شب خونه موندن واسه منم کسل کننده است چه برسه برای شما و اونم تو این سن که مشتاق گشت و گذار و شلوغ کاری و پر از کنجگاوی هستی و همه چیز تو این دنیا براتون جدید و جالب و  ... واسه همین مامانی طی یه تصمیم آنی شال و کلاه کرد و دخملی رو به یه گردش دو نفره تو پارک نزدیک خونه مهمون کرد ... خوشگل اخموی من ... عسلم از تاب بازی خوشت نیمود میترسیدی و من که از کنارت میرفتم شروع میکردی به گریه ...
12 ارديبهشت 1396

جشن تولد یک سالگی پرنسس السای ناز

                       سلام پرنسس دوست داشتنی من، الان نوبتی هم که باشه، نوبت توصیفات تدارکات تولدتونه ... همونطور که گفتم من قبل از عید و بعد از عید فقط دنبال کارای تولدتون بودم دوست داشتم تا جائی که میتونم یه تولد خوب براتون بگیرم، تو فکر لباس ست برای خودمون بودم و البته متناسب با تم تولد که فروزن بود بعد کلی گشتن و خرید و بدقولی از بعضی فروشنده ها بالاخره یه پیج دوخت لباس ست تو تبریز پیدا کردم و لباسشو خیلی پسندیدم و سفارش کار رو به ایشون دادم و خیالم از بابت لباس راحت شد، بادکنک و ریسه ها و استند عکس و استند عدد 1 رو هم از قبل سفارششو داده بودم و کیک رو هم یه خانمی...
6 ارديبهشت 1396

اولین عید نوروز فرشته نازمون السا جان

        سلام نفس مامانی، بالاخره روزها و هفته ها و ماه ها گذشت و گذشت ... تاااا بالاخره سالگرد تولد زیباترین فرشته دنیا فرا رسید ... عشق من امسال اولین تجربه عید شما و اولین تجربه مامانی و بابایی در کنار یه فرشته ناز بود، و ما این سال نو رو تو تهران کنار مامان بزرگی و بابا بزرگی و دائی ها و زن دائی و پارسا جون همه با هم تحویل کردیم، ایشالله که یه سال سرشار از سلامتی و خوشبختی و شادکامی و زیر سایه پدر و مادرامون برای همون باشه ....  اینم عکسای اولین سال تحویلی شما؛ ...
6 ارديبهشت 1396

اولین عکس های آتلیه ای السای ناز

      سلام خوشگل مامانی، ببخشید که این چن وقت به وبلاگتئون سر نزدم بعد جشن دندونی شما یکم مریض شدی البته در حد آبریزش بینی، تو همون حال و احوال هم مامانی دنبال تدارکات جشن تولد یکسالگیتون بود عشقم ... بعد هم که عید و مسافرت به تهران و ... قبل از رفتن به تهران من بعد کلی گشتن یه آتلیه خوب هم اسم خودتون پیدا کردم که برای شنبه 28 اسفند رزرو کردم تا وقتی رفتیم تهران بریم و از شما اولین عکس های آتلیه ای رو بگیریم هم به مناسبت یک ساگی و هم اولین عیدی که پیش ما هستین .. اول چن تا عکس خانوادگی و بعدش هم عکسای شما... ولی دخترم شما خیلی خیلی خیلی بی قراری کردی اصلا نمیذاشتی ازتون عکس بگیرن گریه میکردی و تاج و هد و از سرتون باز م...
6 ارديبهشت 1396

اولین نون و پنیر و پسته خوردن السای نازم

      سلام عروسک مامانی؛ خوشگلم دیروز چون مشغول کارای خونه شدم فرصت نکردم برا شما نهار بزارم صبحانتنو که دادم سرگرم کار شدم، خوشبختانه بابایی زود اومد خونه و نهار هم 2 پرس آبگوشت خریده بود، از اونجایی که من به شما غذای بیرون نمیدم این سری هم نمیخواستم بدم ولی چون رستورانی که بابایی غذاها رو گرفته بود ذوستش بود و از سلامت گوشت و تمیزی محیطش مطمئن بودیم و تا حالا هم خودمم چن بار اونجا غذا خوردم یکم از گوشت و سیب زمینی همراه با نون سنگگ به شما هم دادم بخوری. و اما شام، دیشب شام هم براتون نزاشتم ولی عوضش نون سنگگ به همراه پنیر و پسته پودر شده شد یک شام با طعم متفاوت که خوشبختانه خوشتون هم اومد و خوب خوردین ... نوش جونت عزیز...
5 اسفند 1395