مهمونی
سلام کوچولوی شیرینم، عزیز مامان دیشب برای شام دوست و همکار بابایی، عمو ناصر و خانومشون خاله پریا با نی نی کوچولوی 2.5 ماهشون آیسو جون مهمونمون بودن. بعد به دنیا اومدن شما خیلی کم مهمون برای نهار و شام دعوت میکنیم آخه با وجود شما اصلا نمیتونم کار زیادی انجام بدم ماشاءالله الانم که بزرگتر شدی اصلا نمیشه چون من هر جا برم دنبال من میاین و تو آشپزخونه هم وسایل خطرناک زیاده و علاوه بر اونا شما در کابینتا و در یخچال رو باز میکنین و وسایلشو بیرون میریزین و ... کلی شیطونی های دیگه، واسه همین من روزای عادی هم سعی میکنم کارامو و غذا پختن بزارم زمانی که شما که خوابین انجام بدم اگرم بیدار باشین که سریع سر و تهشو هم میارم و میام...