پرنسس نازم الساپرنسس نازم السا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

برای فرشته کوچولوی نازمون السا

بیا ...

      سلام قناری مامانی، وای خوشگلم دیشب بابابزرگی که همش به شما میگفت بیا السا، بیا السا، یهو شنیدیم که شما هم میگی بیا، بیا، انقد ذوق کردم که نگو خیلی شیرین بیا میگفتی، به نوعی این بیا اولین واژه غیر معمول بین کوچولوها بود، یه جورای خاصی شیرین بود برام ... البته قبل از این جیز و آب و ... رو میگفتی ولی بازم میگم بیا مستقل ترین واژه ای بود که ازت شنیدم و فک کنم کم کم انتظارم واسه حرف زدنتون شروع شده ملوسکم ... پس میشه امشب رو یه شب خاص دونست ... عزیزم اولین گام برای حرف زدن رو بهت تبریک میگم فرشته کوچولو ...
17 تير 1396

یه آخر هفته خوب با پدر جون

      سلام گل ناز مامانی، دیروز ظهر پدر جون و دائی علی جون اومدن خونمون، شما با پدر جون خیلی صمیمی هستی، تنها کسی هستن که هر وقت میان خونمون، شما خودت سریع میری سمتش و دستتو باز میکنی تا بغلت کنن، آخه پدر جون هم خیلی دل به دلت میذاره و باهات بازی میکنه، موقع خوردن هم که میشه مخصوصا میوه خوردن همیشه سریع میری پیش پدر جون و باهاش مشغول خوردن میشی ... کلا دختر شکموی من با هر کی که خوردنی داشته باشه دوسته این قانون نانوشته عسلک منه  شبایی هم که  اینجا میمونن، صبحش که شما زودتر از خوای بیدار میشی و من خابم با شنیدن صدات میاد و میبرتت بیرون و باهات بازی میکنه کم من یکم بیشتر بخابم. امروز صبحم تا بلند شدی وسر و صدا...
16 تير 1396

شیرین زبونی عسلم

      سلام خوشگل مامانی، الان دیگه به قدری بزرگ شدی که هم رفتار و هم حرفای اطرافیان رو متوجه میشی و در عین حال منظورت خودت رو هم به ایماو اشاره میرسونی، از 14 ماهگی به بعد هم استقلال طلب شدی و اگه کاری برخلاف میلت انجام بشه و یا از کاری که دوست داری منعت کنیم خیلی شدید مخالفتتو نشون میدی، جیغ میزنی و دو تا دستتو میبری بالا و خودتو میزنی زمین و تند و تند 4دست و پا راه میری و سرتو هم هی به چپ و راست تکون تکون میدی و اگه بخایم برای آروم کردنت بغلت کنیم، بغلمون نمیای و خودتو تو بغلمون انقد کج و کوله میکنی و پیچ میدی که محکم نگیریمت از دستمون میفتی، و از گریه کبود میشی ... ولی سریع با یه چیز دیگه مشغولت میکنیم تا یادت بره ولی...
14 تير 1396

تولد بابایی

      سلام عزیز مامانی، خیلی وقته به وبلاگت سر نزدیم و خیلی از اتفاقایی رو که افتاده رو ثبت نکردیم، یکی از مهمترین روزایی که گذشت تولد عشق  منو بابا جون شما (7 خرداد) بود. اون دوران دائی جون مرتضی هم خونه ما بود و باهاش خیلی خوش گذشت بهمون، این آقا داداش ما با اینکه از هممون کوچیکتره ولی خیلی خیلی  فهمیده و سنگ صبوره و اون مدت کلی باهاش درد و دل کردم و ... روز تولد بابایی هم چون من با وجود شما نمیتونستم خرید تولد و کیک و ... رو انجام بدم، دایی جون زحمتشو تقبل کرد و کادو هم یه پیراهن خوشگل به سلیقه خودش برای بابایی خرید. امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگیم شانه های تو در خاک ...
4 تير 1396

مریضی عسلکم

       سلام نفس مامانی، فرشته نازم یکشنبه شب که برای شیر خوردن بیدار شدین متوجه شدم که تب دارین و دمای بدنتون 38.1 شده، واسه همین سریع پاشویه تون کردم و یک سی سی استامینیفون بهتون دادم و خوشبختانه تبتون پایین اومد و به 37.7 رسید و فردا صبحش باز هم استامینوفن و پاشویه تا اینکه بعد ازظهر که بابایی از سرکار برگشتن چون ماشین تو تعمیرگاه بود، تو اهر بردیمتون پیش خام دکتر قنادی، ایشون هم بعد از معاینه گفتن عفونت و علائم سرماخوردگی ندارین و یه آزمایش ادرار نوشتن و دارو هم یه شربت ایبوپروفن-اکسیر هر 6 ساعت 5 سی سی، یه شربت تایلوفن(استامینوفن) هر 6 ساعت 5 سی سی، یه شربت کلاویماکس هر 12 ساعت 2.5 سی سی،با یه آمپول که 1/3 رو بای...
19 ارديبهشت 1396

اولین آب بازی دختر شیطون بلام

      سلام عزیز مامانی، امروز مامانی یهویی یادش افتاد که پارسال برای شما یه استخر بادی گرفته بودم و سریع آوردمش و همراه بابابزرگی بادش کردیم و بردم تو حموم و پر آبش کردم و آماده شد واسه یه آب بازی جانانه ... قربون اون خنده ها و شیطونی هات ...       ...
15 ارديبهشت 1396

مهمونی

      سلام کوچولوی شیرینم، عزیز مامان دیشب برای شام دوست و همکار بابایی، عمو ناصر و خانومشون خاله پریا با نی نی کوچولوی 2.5 ماهشون آیسو جون مهمونمون بودن. بعد به دنیا اومدن شما خیلی کم مهمون برای نهار و شام دعوت میکنیم آخه با وجود شما اصلا نمیتونم کار زیادی انجام بدم ماشاءالله الانم که بزرگتر شدی اصلا نمیشه چون من هر جا برم دنبال من میاین و تو آشپزخونه هم وسایل خطرناک زیاده و علاوه بر اونا شما در کابینتا و در یخچال رو باز میکنین و وسایلشو بیرون میریزین و ... کلی شیطونی های دیگه، واسه همین من روزای عادی هم سعی میکنم کارامو و غذا پختن بزارم زمانی که شما که خوابین انجام بدم اگرم بیدار باشین که سریع سر و تهشو هم میارم و میام...
13 ارديبهشت 1396