تولد بابایی
سلام عزیز مامانی،
خیلی وقته به وبلاگت سر نزدیم و خیلی از اتفاقایی رو که افتاده رو ثبت نکردیم، یکی از مهمترین روزایی که گذشت تولد عشق منو بابا جون شما (7 خرداد) بود. اون دوران دائی جون مرتضی هم خونه ما بود و باهاش خیلی خوش گذشت بهمون، این آقا داداش ما با اینکه از هممون کوچیکتره ولی خیلی خیلی فهمیده و سنگ صبوره و اون مدت کلی باهاش درد و دل کردم و ...
روز تولد بابایی هم چون من با وجود شما نمیتونستم خرید تولد و کیک و ... رو انجام بدم، دایی جون زحمتشو تقبل کرد و کادو هم یه پیراهن خوشگل به سلیقه خودش برای بابایی خرید.
امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگیم شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو میتپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
عشقم تولدت مبارک ...
بابا جون تولدت مبارک ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی