پرنسس نازم الساپرنسس نازم السا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه سن داره

برای فرشته کوچولوی نازمون السا

اولین عید نوروز فرشته نازمون السا جان

        سلام نفس مامانی، بالاخره روزها و هفته ها و ماه ها گذشت و گذشت ... تاااا بالاخره سالگرد تولد زیباترین فرشته دنیا فرا رسید ... عشق من امسال اولین تجربه عید شما و اولین تجربه مامانی و بابایی در کنار یه فرشته ناز بود، و ما این سال نو رو تو تهران کنار مامان بزرگی و بابا بزرگی و دائی ها و زن دائی و پارسا جون همه با هم تحویل کردیم، ایشالله که یه سال سرشار از سلامتی و خوشبختی و شادکامی و زیر سایه پدر و مادرامون برای همون باشه ....  اینم عکسای اولین سال تحویلی شما؛ ...
6 ارديبهشت 1396

اولین عکس های آتلیه ای السای ناز

      سلام خوشگل مامانی، ببخشید که این چن وقت به وبلاگتئون سر نزدم بعد جشن دندونی شما یکم مریض شدی البته در حد آبریزش بینی، تو همون حال و احوال هم مامانی دنبال تدارکات جشن تولد یکسالگیتون بود عشقم ... بعد هم که عید و مسافرت به تهران و ... قبل از رفتن به تهران من بعد کلی گشتن یه آتلیه خوب هم اسم خودتون پیدا کردم که برای شنبه 28 اسفند رزرو کردم تا وقتی رفتیم تهران بریم و از شما اولین عکس های آتلیه ای رو بگیریم هم به مناسبت یک ساگی و هم اولین عیدی که پیش ما هستین .. اول چن تا عکس خانوادگی و بعدش هم عکسای شما... ولی دخترم شما خیلی خیلی خیلی بی قراری کردی اصلا نمیذاشتی ازتون عکس بگیرن گریه میکردی و تاج و هد و از سرتون باز م...
6 ارديبهشت 1396

جشن دندونی عروسک نازمون السا

      سلام عمر مامانی، و اما بالاخره روز جمعه 95/12/13 ساعت 3 بعد از ظهر و شروع جشن دندونی ... مامانی با وجود اینکه اعل خونه داری و درست کردن کیک و دسر و ... نبوده ولی تمام تلاششو به کار برد تا یه جشن خوب و به یاد موندنی داشته باشین عسلممممم... اینم عکسای جشن دندونی فرشته کوچولوی نازمون السا ... مبارکتون باشه خوشگلممممممم ... "کیک دندوتی السا جون"   "اسپرینگ رول" "آش دندونی" "کاسترد و زله " "ژله خرده شیشه با بستنی وانیلی" ...
14 اسفند 1395

آش دندونی ملوسک من السا

      سلام خوشگل مامانی، مامان بزرگی و بابا بزرگی و زن دائی شهره و داداش پارسا 1 شنبه ظهر رسیدن خونمون، مامانی هم یه آبگوشت خوشمزه واسه نهار درست کرد و به به نوش جونمون ... دوشنبه و سه شنبه هم مامان بزرگی و بابایی خریدای آش دندونی رو انجام دادن و 4 شنبه 95/12/11 صبح ساعت 11 آش دندونی شما آماده بود و چون بابایی سرکار بود من و بابابزرگی رفتیم واسه پخش آشها و چون من آدرسا رو نمیدونستم مینا جونم برداشتیم و ... دست مامان بزرگی درد نکنه آش بسیار عالی شده بود و خوش مزه و من و زن دائی جون فقط آشها رو تزئین کردیم، خسته نباشیم واقعا ... اینم دو تا نمونه از تزئینات آش دندونی دختر نازم؛ ...
14 اسفند 1395

خریدهای یه فرشته کوچولو

      سلام عشق مامانی، امروز میخام از خرید کردناتون بنویسم، اولین خریدی که براتون انجام دادیم خرید سیسمونیتون از خیابون بهار فروشگاه نگین بهار بود که همراه بابایی از اونجا براتون یه ست لباس صفر بیمارستانی، یه ست حوله حموم، یه ست سرویس خواب، یه ست لباس مجلسی، یه کیت بهداشتی، یه تخت پارک، یه کریر، یه بلوز و دامن، یه سرهمی و یه وان صورتی خوشگل خریدیم، وای که چقدم من ذوق داشتم. سری دوم خریدتونم که 4 دست زیردکمه دار و پیرهن و شلوار بود رو هم از هفت حوض و لوازم بهداشتی هم مثل شامپو سر و بدن، لوسیون بدن، کرم مرطوب کننده، مای بیبی، دستمال مرطوب و پد سینه بود رو از یه داروخونه تو فلکه اول خریدیم. بعد از برگشت از تهران هم دو ب...
6 اسفند 1395

ماجراهای حمام یه جوجه کوچولوی ناز

      سلام عزیز مامانی، امروز میخام از حموم کردنتون بگم ... وای ..... وای..... چه حمومییییی آخه من و بابایی دوتایی شما رو حموم میبریم، چن وقتیه که موقع حموم انقد گریه میکنی و داد میزنی که من از ترس دیگه دست و پام میلرزه، خیلی زیاد از اب میترسین  جوری جیغ میزنید که هر چی کف و آبه میره تو دهنتون و حال من اون موقع دیدن داره، باز خوبه خدا رو شکر بابایی هست وگرنه من .... حتی جوری شده که وقتی بابایی از سرکار میان و میخان تو حموم پاهاشونو بشورن شما از راه دور هی به حموم اشاره میکنی و حالت گریه رو به خودتون میگیری و ... اون موقع است که من زودی میام و بغلت میکنم و میگم عزیزم وقت حموم شما نیست که نترس، بابایی پاهاشونو میشور...
6 اسفند 1395

روز مهندس

      سلام گل نازم؛ امروز 5 اسفند روز مهندسه ... از اونجایی که شما خیلیییییی کوچولو موچولویی و نمیتونی به مامانی و بابایی تبریک بگی، من از طرف شما این روز رو به خودم و بابایی تبریک میگم ... به امید موفقیت های روزافزون در آینده برای شما و مامانی و بابایی ... اینم یه عکس مناسبتی از مامانی و بابایی ...
5 اسفند 1395

باز کردن در یخچال

      سلام فرشته کوچولوی من، دختر نازم بالاخره بعد از رفت و آمد به آشپزخونه و بررسی وسایل و کلی شیطونی ... نوبت به باز کردن در یخچال رسید، ماشاءالله دخترم رور به روز کنجکاوتر و شیطون تر از دیروز میشی ...   <div id="14934036184841919 style=" text-align:center"="">   ...
5 اسفند 1395