پرنسس نازم الساپرنسس نازم السا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

برای فرشته کوچولوی نازمون السا

ماجراهای حمام یه جوجه کوچولوی ناز

1395/12/6 11:19
نویسنده : مامان سیما
124 بازدید
اشتراک گذاری

      سلام عزیز مامانی،

امروز میخام از حموم کردنتون بگم ... وای ..... وای..... چه حمومییییی آخه
من و بابایی دوتایی شما رو حموم میبریم، چن وقتیه که موقع حموم انقد گریه میکنی و داد میزنی که من از ترس دیگه دست و پام میلرزه، خیلی زیاد از اب میترسین  جوری جیغ میزنید که هر چی کف و آبه میره تو دهنتون و حال من اون موقع دیدن داره، باز خوبه خدا رو شکر بابایی هست وگرنه من ....
حتی جوری شده که وقتی بابایی از سرکار میان و میخان تو حموم پاهاشونو بشورن شما از راه دور هی به حموم اشاره میکنی و حالت گریه رو به خودتون میگیری و ... اون موقع است که من زودی میام و بغلت میکنم و میگم عزیزم وقت حموم شما نیست که نترس، بابایی پاهاشونو میشوره و آب که ترس نداره بیا ببین بابا چه جوری پاهاشو میشوره .... ولی تا شیر آب باز میشه باز شما میخای بزنی زیر گریه و من مجبور میشم سریع در حموم رو ببندم و از اونجا دور شیم اون وقت شما که خیالت راحت شده شروع میکنی به خنده و ناز و ادا اومدن .... 
این چن وقته همش دنبال ریشه ترس شما از حموم بودم درسته از اول موقع حموم کمی گریه میکردی اونم فقط وقت سر شستن، حتی بوده که قبل حموم خواب بودین و همونجوری بردیمتون حموم و تو خواب حمومتون کردیم و اصلا بیدار نشدی؛؛ ولی خی این اواخر قضیه خیلی سخت شده، بعد کمی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که 8 دی که قرار بود بعد از ظهر با دوستای بابایی بریم سرعین برای اینکه دیرمون نشه شما رو با دخترعمه زهرا بردیم حموم، چون بابایی نبودن حموم کردنتون  خیلی سخت شد و شما هم خیلی اذیت شدین و کلی گریه و جیغ زدین که باعث شد کلی آب و کف بخورین از اون موقع ماجرای تر س از اب شما شروع شد ... مامانی واقعا متاسفه دخترم باید منو ببخشی عزیزم ...
الان هم خیلی دنبال راهکاری برای از بین بردن ترستون هستم ولی خب هیچ کدوم جواب نمیده، مثلا وان رو که پر از  آب میکنیم توش اسباب بازیاتونو میریزیم که یکم باهاشون بازی کنی و ترستون بریزه ولی اصلا توجهی به اسباب بازیا نداری، اصلا وارد حموم که میشین از ترس فقط شروع به گریه میکنی،  همون بدو ورود قبل از حتی باز کردن شیر آب .... ، یا آروم تو وان میذاریمتون و کم کم رو پاهاتون آب میریزیم ولی ..... یا من با خنده و شوخی رو بابایی آب میریزم و بابایی رو من ولی شما اصلا انگار نه انگار فقط گریه و گریه و جیغ و جیغ ....
فقط امیدوارم زودتر این ترس از بین بره، آخه من یه استخر بادی براتون گرفته بودم که تو خونه کلی آب بازی کنی و خوش بگذرونی ولی فعلا با این شرایط امکانش نیست اما مامانی نا امید نمیشه ...

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان طیبه
11 اسفند 95 22:57
آخی عزیزم چرا گریه میکنی خوشگلم؟ مامانی فکرکنم یهویی آب توی صورتش ریخته شده برای همون ترسیده صورتش رو توی حموم با دستتون آروم بشورید وسرش رو از پشت آب بریزید که توی صورتش نریزه چون اکثر بچه ها با این قضیه مخالفن. ایشاالله که ترسش بریزه
مامان سیما
پاسخ
مرسی مامان طیبه جون، ممنون از پیشنهادتون، بله ما هم تمام سعیمون رو میکنیم که کف و آب مستقیم روی صورتش نریزه، البته الان باز بهتره ولی خب از حموم کردن و آب بازی لذت نمی بره هنوز