پرنسس نازم الساپرنسس نازم السا8 سالگیت مبارک

برای فرشته کوچولوی نازمون السا

به وبلاگ فرشته کوچولوی نازمون السا خوش اومدید

 
_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_
 
 
 
 
 
نایت اسکین
 
 

از پیج السای ناز تو اینستاگرام هم دیدن کنید؛ 

 elsa.fathzadeh                                             

دور دور

      سلام عسل مامانی، باز میخام به طور خلاصه اخبار این یه ماه رو که البته اتفاق خاصی هم نبوده رو ثبت کنم... این چن وقته با خاله آیدا و گاهی هم خاله فرناز عادت کرده بودیم که بریم دور دور، بازار، خرید یا کافی شاپ ... البته عمر این دوران خیلی کوتاه بود چون ماشین رو فروختیم و ایشالله تا دی ماشین جدیدمون (ال90) در میاد ولی ترک عادت موجب مرض است ... اونم چه مرضی   حالا که ددری شدیم ماشین نیست البته بدون ماشین هم میشه فقط چون فنچول مامان هم همه جا ما رو همراهی میکنه اینه که بدون ماشین سخته ... خلاصه روزا فعلا تکراری پشت هم میان و میرن ایشالله کارای ساخت و ساز و گرفتن وام و ... شرکت که تموم شه خودمم می...
30 آبان 1396

شال و کلاه ...

      سلام عشقققق مامانی، چن وقت پیش براتون سفارش یه سری بافت داده بودم که امروز به دستم رسید ... واقعا عالیییی هستن، من که خیلی خیلی راضی ام و اصلا فکر نمیکردم به این قشنگی در بیان  فقط تونستم با اون همه شیطونی که داری با یکیشون ازت عکس بگیرم ... ... مبارکت باشه عسل دوست داشتنی منننن ... اینم یه عکس دست جمعی ... مامانایی که دوست دارن لباس، کلاه، شالگردن یا هر بافتنی رو سفارش بدن آدرس پیج رو پایین میزارم : aaliibaft@ تو پرانتز اینم بگم خدمت عروسک نازم که امروز نهار کوفته گذاشته بودم که برای اولین بار کاملا درسته و سالم و گر...
29 مهر 1396

یه جمعه سه نفره ...

      سلام نفس مامانی، خوشگل خانوم بابایی 2 هفته ای هست که روز تعطیلشونو از 5شنبه به جمعه تغییر دادن، آخه طی یه تصمیم اساسی برای ورزش، بابایی شبا استخر و پیاده روی تو برنامشونه و منم که عاشق شناااا ،به خاطر  شما نمیتونم تو طول هفته برم به همین خاطر قرار شد، ددی جمعه ها خونه باشن و شما رو نگه دارن تا من برم استخررررر ... خلاصه امروز که جمعه بود بابایی خونه بودن و بعد صبحانه برنامه پارک ریختیم که شما رو ببریم بگردونیم، عسل مامانم که عاشق تاب بازی و سرسره ... البته اول یه سر رفتیم شهرک صنعتی و بعدش پارک شیخ شهاب و از اونجا هم پارک محل خودمون ... و مادر بودن، زیباترین ش...
28 مهر 1396

فرشته نازم بزرگ شده ...

      سلام ماهی کوچولوی مامانی، این روزا خیلی خیلی شیرین تر و خوردنی تر شدی عزیز مامان، دیگه الان کاملا حرفای اطرافیان رو متوجه میشی و با اون اداهای شیرینت و صداهایی که از خودت در میاری که به خیال خودت حرف زدنه، جوابشون رو میدی، الان خیلی بیشتر از قبل بهم وایسته ای، وقتی تو جمع عای بزرگ وارد میشیم اوایلش فقط بهم میچسبی و از بغلم تکون نمیخوری اما یکم که میگذره یخت وا میشه و با بقیه سرگرم میشی. هنورم که هنوزه هر جا برم دنبالم میای و خیلی بیشتر از قبل وسایل خونه رو برای بازی بهم میریزی مخصوصا وسایل آشپزخونه، البته با این تفاوت که بعد از اینکه کار من تو آشپزخونه تموم شد و میخایم بیایم بیرون شما موظفی که هر چی رو که بیرو...
26 مهر 1396

خبرای عروسک کوچولو

      سلام جوجه کوچولوی مامانی، 2 ماهی هست که به وبلاگتون سر نزدم، دروغه بگم سرم شلوغ بوده ولی خب از یه طرف تنبلی و از طرفی هم چون اتفاق خاصی این دوران نیفتاده بود دلیل این کم کاریاست. و اما مشروح اخبار این دو ماه ... اولی عروسی خاله فرناز  و عمو امین 27 مرداد بود که ایشالله مبارکشون باشه و سالهای سال شاد و خوشبخت زندگی کنن. دیگه اینکه من اوایل شهریور یه سری لباس براتون سفارش دادم که 29 شهریور به دستم رسید . ماشالله چه مامان خوش سلیقه ای  خب دیگه چه خبرایی مونده؟؟؟ آهان راستی 31 شهریور دختر دختر عمه شبنم، ستیا جون هم به دنیا اومد، قدمش خیر و به سلامتی زیر سایه پدر و ...
25 مهر 1396

نفسم روزت مبارک

      سلام دختر ناز مامانی، خوشگل خانم، مامانی و بابایی به مناسبت روز دختر تصمیم گرفتن که برای فرشته نازشون یه ماشین شارژی به عنوان هدیه پیشکش کنن، در نتیجه مامانی از یه پیج که تو اینستا پیدا کرده بود یه مدل شیک و ناز و مامانی درست مثله خودت سفارش داد و قرار شد یک روز قبل از روز دختر یعنی 2شنبه به دستمون برسه که خوشبختانه همینطور هم شد. 3شنبه شب هم بابا جون زحمت کشیدن و یه کیک خوشمزه خریدن و به همراه دوستامون یعنی عمو وحید و خاله آیدا، عمو امین و خاله فرناز و عمو امیر و خاله شادی راهی پارک شدیم که هم شما اونجا ماشین سواری کنین و هم جشن کوچیکمونو اونجا بگیریم ... همونجا بدو ورود یه خانم کوچولوی ناز به اسم تارا که 3 ساله...
4 مرداد 1396

دخترم ...

     ... دخترم ای جانم ... دخترم شیرین تر از شهد عسل دخترم صد شعر نو یکصد غزل      دخترم زیباترین رنگین کمان      آفتاب روشن این آسمان           دخترم یک عالمه مهر و وفا           گرترین پیمانه جود و سخا                دخترم گلدان گلهای بهار                دانه ی یاقوت زیبای بهار                     دخترم بر درد بی درمان شفا               &nbs...
2 مرداد 1396

حنابندون دختر عمه فاطمه

      سلام عروسک مامانی، هفته پیش 4شنبه 21 تیر حنابندون آبجی فاطمه بود، به صرف میوه و شیرینی و شام و مهمتر از همه رقص ، ساعت 8 مراسم شروع میشد تا ... البته طبق معمول ما دیرتر رسیدیم، شما همخون اول کاری یکم بدقلقی کردی و منم شما رو سپردم دست بابایی تا وقت شام، بعد شام که انگاری کل انرژی گرفته باشی همش وسط بودی و واسه خودت خیلی ناز میرقصیدی، البته چون وسط شلوغ بود یه چن باری رقصنده های عزیز خوردن بهت و گریه شما رو در آوردن و کم کم بی حوصله شدی تا اینکه وقت خوابت شد و خوابوندمتون و خودم هم از اون جایی که قر تو کمر فراوون بود و اون شب هم پارتنر رقصم زن عمو حمیده بود بنده خدا رو ول نمیکردم و مجبورش میکردم پا به پای من برقص...
27 تير 1396

بوس بوس

      سلام نفس مامانی، امروز باز هم میخام از شیطونیا و  دلبری هاتون بنویسم ... چن وقتی میشه که وقتی میگم السا بوس بوس یا السا بیا مامانیو بوس کن بار اول لپ خوشگلتو میاری جلو که من ببوسم، بعدش وقتی من لپمو نشون میدم میگم مامانی رو بوس کن لباتو میذاری رو لپم ولی خب ماچت صدا نداره فعلا  موقع غذا خوردن که مکن دستمتال کاغذی دستمه تا لب و دهنتو تمیز کنم، همش سعی میکنی از دستم بگیری و وقتی هم دستمال رو دستت میدم، بعد هر قاشق غذا خوردن  ذستمال رو لب و صورت و دماغ و حتی زیر گردنت میکشی دققا جاهایی که من تمیز میکنم، منم هر یار تشویقتون میکنم و آفرین میگم و دست میزنم، اینجوری شده که الان خودت بعد عر قاشق غذا خور...
26 تير 1396